بدون عنوان
سلام گل من
شبت بخیر
خوبی مامان؟؟؟
الان که دارم مینویسم بابایی کنارم خوابه و من یهویی دلم خواست یکم با ترمه خودم حرف بزنم
میدونی مامان، دیشب بابایی رفت حرم و از شاهچراغ خواست تورور بهمون بده
دیروزم که بابابزرگ پدریت بهم زنگ زده بود ازم پرسید نمیخوای واسه من ی نوه خوشگل بیاری؟؟؟
و کلی حرف که بچه نعمته، رزق و روزی شو با خودش میاره و ازین چیزا
فک کنم اوناهم به دلشون افتاده ک میخوان کم کم بابابزرگ مامان بزرگ شن.
بیا و همه رو ازین چشم انتظاری دربیار خوشگله.
ولی میدونی چیه... خودم هیچ حسی ندارم ک این ماه میای یا نه
هیچی
و فقط همه چیو سپردم ب خدا ک هروقت خودش خواست تورو بهمون بده
اینجوری اگه هم نیومدی کمتر غصه میخورم
عزیزدل مامان این ماه ک بهترین ماه خداس اون بالا خیلی برا مامان بابات دعا کن باشه؟؟؟
آخ من فدای ترمه خودم بشـــــــــــــــــــم
خب منم برم کم کم ب کارای سحری برسم ک دیر شد
بوس بوس